نسخه خطی با طرح جوهر محو شده ای از مردی ریشو نشسته که در منظره ای تسبیح در دست دارد، باز می شود. این نقاشی از آب آسیب دیده است و کتیبه ای که اثر را به معین مساویر نسبت می دهد، روی قسمت آسیب دیده نوشته شده است. متن اصلی، تحفة الاحرار جامی، با صفحات نورانی نسبتاً آسیب دیده آغاز می شود. متن به خط نستعلیق با مرکب سیاه بیشتر در دو ستون و 12 سطر در یک صفحه کپی شده است. صفحات متن بر روی کاغذ دیگری نصب شده است و تمام حاشیه ها با تذهیب گل تزئین شده است. کولوفون نام کاتب علیرضا الکاتب و تاریخ 985 هجری قمری (1577-1578) را آورده است. کاتب به احتمال زیاد خوشنویس نامدار صفوی، «علیرضا عباسی» است.
صحافی لاکی بر روی پوشش های بیرونی قهوه ای مایل به قرمز، مدالیون مرکزی با آویزها و قطعات گوشه ای تزئین شده با پرندگان و/یا گل دارد. پوشش های داخلی که طرح رنگی یکسانی را نشان می دهند، دسته گل های کوچکی در مرکز و گوشه های کوچک دارند. لبههای جلد داخلی و بیرونی دارای یک سری کارتوش با ابیات فارسی به خط نستعلیق است. متن نسبتاً است
شعر بلند دوبیتی قافیه (مثنوی). در بیت پایانی که در دوبل پشت جلد آمده، نام هنرمند فتح الله [شیرازی] آمده و تاریخ 1287 هجری قمری (71-1870) ذکر شده است.
بر اساس محتویات شعر، نسخه خطی صفوی به دستور حمزه میرزا هشمت الدوله (متوفی 1297/1880) که عموی حاکم قاجار ناصرالدین شاه (متوفی 1848) بود، با جلدهای لاکی تزیین شد. -1896) و وزیر جنگ. از آنجایی که شعر از حشمت الدوله به عنوان حاکم طوس (شهری در نزدیکی مشهد در استان خراسان) یاد می کند، قدمت صحافی لاکی باید از زمان تصدی حامی به عنوان استاندار خراسان باشد. سطرهای دیگر شعر نشان می دهد که کدکس مرمت شده به عنوان هدیه ازدواج (مهر) برای تازه عروس حامی در نظر گرفته شده است.
رونویسی و ترجمه توسط فرشید امامی، کارآموز دانشجوی کارشناسی ارشد AY2016
پوشش جلو
چشمِ بد دور از این مرقعِ نغز
کز سطورش بخوره به مغز
رقمی دلبر و خطی زیبا
عنبر و مشک سوده بر دیبا
چشم بد از این آلبوم نفیس (مراقا) دور باد.
از سطرهایش عطر به حواس می رسد.
خطی دل نشین و خوشنویسی زیبا،
[مانند] عنبر و مشک پوشیده شده بر روی براد.
طُرفه چون طرفِ بوستان بربیع
حرف حرفش گلِ شگرفِ بدیع
جنت روح تازه لوح از او
خط ریحان گرفته روح از او
تازه مثل باغ در بهار،
هر حرف، [مثل] یک گل جدید کمیاب.
باغ روح از آن هوای تازه گرفته است،
خط ریحان/ریحان از آن روح گرفته است.
با سمن ضمیر آن شکفته قرین
یا بنفشه است خفته بر نسرین
جرم تیر است بر ثریا حل
یا شب قدر را بدر محل
شامِ وصلِ نگارِ صبح لقا است
ظلماتی محیطِ آبِ بقا است
سلکِ دُر مِلکِ طلق بلکه یمش
زده کلک علیرضا رقمش
عیسی نور و جامه عباسی
شبهی رنگ و سنگ الماسی
غم به بند و نشاط بگشاید
نقد اگر خواهیش خرد شاید
روحش از سه شاخه شکوفا شده است،
یا مانند بنفشه است که بر گل سرخ وحشی (نسرین) می خوابد.
بدن عطارد در پلیادها حل شد،
یا [گویا] ماه کامل در شب قدر واقع شده است. (یعنی شب قدر، شبی که قرآن از بهشت نازل شد)
شب پیوند با معشوق سحرخیز است
این تاریکی است که آب حیات را احاطه کرده است.
نه نهر، بلکه دریای مروارید دارایی آن است،
خط آن را قلم [خطاط صفوی] علیرضا [عباسی] نوشته است.
نور عیسی و جامه سیاه (مانند عباسیان)
رنگ سنگ سیاه و الماس.
غم را از بین می برد و شادی می بخشد،
اگر نقدی پرداخت کنید ارزش خرید دارد.
دوتایی شدن جلد جلو
هست از هر دری که بگشایی
خُلد نظاره تماشایی
مختلف نقش جلدی ار جویی
هر الف راست چون قد طوبی
از هر قسمتی که [این آلبوم] را باز می کنید،
[مثل] بهشتی دیدنی است که شایسته دیدن است.
اگر کاوش کنید، هر جلد نقاشی متفاوتی دارد،
هر الف مانند قامت درخت بهشتی (طوبه) راست است.
مَدّش از گونهگون صور دلخواه
حدّ هر سوره دان به بسم الله
خطّ غلمان بدیع دیرهاش
هر نمط خاصه نون نادرهاش
حروف دراز آن (مددز) به شکل های بسیار مطلوب است.
حد هر سوره بسم الله است.
هر دایره مانند صف جوانان است،
هر راهبه به شیوه ای متفاوت است.
کان قیریست آب برده ز لعل
گوهریرا از او در آتش نعل
یا که شبدیز خسرویست کزین
هم ستامش گهرنشان هم زین
چه رکاب و عنان ناموسش
های دو چشم و یای معکوش
باز هر جا که چشمه میم است
بدم ذوق عین تسلیم است
خلدی انهار با قصور در او
خط غلمان و خال حور در او
کلماتش قصور علیتین
نقطه خال جمال حورالعین
این معدن قیر است که ماده آن یاقوت است.
جواهرساز به خاطر آن بی قرار است.
یا اسب (شبدیز) پادشاه برگزیده (خسرو) است.
با زین و تزئینات روکش شده.
بهشتی با جویبارها و قصرهایی در آن،
خطوط جوانان و خال های ساعتی در آن است.
کلماتش آپارتمان های بهشت است
نقطه ها برای حورالعین (زن درشت چشم و پوست سفید) مانند خال زیبایی است.
پشت جلد
ای به خط بسته دل مرقع بین
نوعروسِ گشاده برقع بین
نوعروسی کرشمه قانونش
او چو لیلی و عقل مجنونش
ای کسانی که شیفته خوشنویسی هستید، این آلبوم را ببینید!
ببین عروس بی حجاب!
عروسی که رفتارش عشوه گری است،
او مانند لیلا است و عقل مجنون او.
حشمه الدوله میرِ جمناموس
عمً شه، خسرو مداین طوس
با چنین نوعروس شکرخند
کرد از انظار خسروی پیوند
حشمت الدوله، والی (میر) که حکومتش مانند [حاکم اسطوره ای] جمشید است.
عموی پادشاه، حاکم شهرهای [منطقه] طوس،
با چنین عروس خندان،
از دیدگاه پادشاهی به ازدواج پیوست.
به نظر خسروانه بهرش داد
دست پیمان فشاند و مهرش داد
مهرش از نقد مهر جان پرورد
دست پیمان ز کنج باد آورد
حقوق او را شاهانه داد
قرارداد بست و به او هدیه عروسی (مهر) داد.
....
مصر شکر بشاهدیست کزو
که به شیریتش خرد خسرو
خواند شیرین ببر چو شکر تنگ
عمً خسرو امیر عرصه جنگ
خسروی شو بر عدل او به جهان
به رصیت شکر باصفهان
ملک خاور به کوری دشمن
نوازنده چون رخ بتِ اَرمن
این شنیدی که بار به در درخت
نغمه ها زد بگوش خسرو سخت
خسروی ره شنیده او صد ره
از شباهنگ سدره طوبی له
[...]
عموی شاه، ژنرال قلمرو جنگ،
شیرین را مثل شکر به آغوش خود احضار کرد.
غمزه پر شور و لب شکرریزش
اینت شیرین که حمزه پرویزش
یا چو شیرین چو غمزه آغازد
خسروی همچو حمزه دل بازد
این شکرلب عروس شیرین را
که کند تازه شور دیرین را
خسرو ملک شرق شد داماد
عقدِ شیرینلبان مبارک باد
عشوه گری او غوغا می کند، لب هایش قند می پاشند،
چه شیرین تحسین برانگیزی که پرویزش حمزه است (اشاره به حامی و عموی حضرت محمد)
یا مثل شیرین وقتی به عشوه گری می پردازد،
پادشاهی مثل حمزه عاشق می شود.
این عروس شیرین دهن شکر،
که میل قدیمی را از نو زنده می کند،
پادشاه قلمرو شرقی داماد شد،
ازدواج شیرین لب فرخنده باد!
دو برابر شدن قاب پشتی
دولت از حشمتش نوآیین شد
ملک خسرو چو حسن شیرین شد
کوس ناموس کرد بختش راست
طوس چون تخت طاقدیس آراسته
ثروت به دلیل شکوه و عظمت او احیا شد،
قلمرو خسرو مانند جمال شیرین شد.
...
طوس مانند تقدیس (تخت خسرو) آراسته است.
عبد خسرو رقم نوآیین زد
کلک شاپور نقش نوآیین زد
باز شیرین به شانه بر پرویز
تا ز گلگون فسانه شبدیز
بدر خسرویش رنج روان
بندگان را بدل بگنج روان
روشن امروز چشم خسرو از او
گلشن ملک ناصری نو از او
خادم خسرو خط تازه ای کشید
قلم مو شاپور تصویری جدید ترسیم کرد.
بار دیگر شیرین بر دوش پرویز است
اسب شیرین…
امروز...
بست شیرین مجلدش را رنگ
تلخ شد کام مانی و ارژنگ
مات این خسرو صور بهزاد
چون بشیرین سنگ دل فرهاد
رهبرش خسروی خرد جاوید
همه خسروان ازو بزرگ امید
نو ازو بزم خسرو آیین باد
می تلخش به کام شیرین باد
داغ فرمانش دهر بوقلمون
رام شبدیز و نرم سم گلکون
باد شیرین دم خدم و احباب
از می خسرویش خاصه شهاب
۱۲۸۷
صحافی آن با رنگ های شیرین تمام شد،
مانی و ارژنگ غمگین هستند (از حسادت).
ملک الصور بهزاد از این در شگفت است
همانطور که شیرین به فرهاد است.
کار دنیا و کار دین هموار
در کفش چون طلای دست افشار
هست اگر خصم نیو چوبین تن
کم ز تیغش چو دیو از آهن
[...]
الغرض شد چو این مرقع نو
نزل شیرین مجلس خسرو
نقشه پرداز خسروی درگاه
فحلِ شاپورخامه فتح الله
خلاصه وقتی این آلبوم دوباره ساخته شد
[مثل] کرسی شیرین [و] مجلس خسرو شد.
[توسط] نقاش دربار پادشاهی،
فتح الله بی نظیری که برسش مثل شاپور است. (ترجمه ماشینی از فرادادههای ناشر)
Label:Manuscript of the Tuhfat al-Ahrar (The Gift to the Noble) by Jami, with lacquer binding
Description:The manuscript opens with a faded ink drawing of a seated bearded man holding prayer beads in a landscape. The drawing is water damaged, and the inscription attributing the work to Mu`in Musavvir is written over a damaged portion. The main text, Tuhfat al-Ahrar by Jami, opens with rather damaged double illuminated pages. The text is copied in nastaliq script in black ink, mostly in two columns and 12 lines to a page. The text pages have been remounted on a different paper and all the margins are decorated with floral gilded work. The colophon gives the name of the scribe 'Ali Riza al-Katib and the date 985 H (1577-78). The scribe is most likely the renowned Safavid calligrapher 'Ali Riza `Abbasi.
The lacquer binding has on its maroon outer covers a central medallion with pendants and corner pieces decorated with birds and /or flowers. The inner covers showing the same color scheme have small flower bouquets in the center and small corner pieces. The edges of the inner and outer covers bear a series of cartouches with Persian verses in nasta'liq script. The text is a fairly
long poem of rhyming couplets (mathnavi). In the final verse, which appears on the doublure of the back cover, the name of the artist Fathallah [Shirazi] is mentioned, and the date 1287 H (1870-71) is given.
Judging from contents of the poem, the Safavid manuscript was rebound with lacquer covers by the order of Hamza Mirza Hishmat al-Dawla (d. 1297/1880), who was an uncle of the Qajar ruler Nasir al-Din Shah (r. 1848-1896) and the minister of war. Since the poem refers to Hishmat al-Dawla as the ruler of Tus (a city near Mashhad in the Khurasan province), the lacquer binding should date from the patron’s tenure as governor of Khurasan. Other lines of the poem suggest that the refurbished codex was intended as a marriage gift (mahr) to the patron’s new bride.
Transcription and translation by Farshid Emami, graduate student intern AY2016
Front cover
چشمِ بد دور از این مرقعِ نغز
کز سطورش بخور خورده به مغز
رقمی دلبر و خطی زیبا
عنبر و مشک سوده بر دیبا
May evil eye be away from this exquisite album (muraqqa’),
From whose lines perfume reaches the senses.
A heart-ravishing script and beautiful calligraphy,
[like] Ambergris and musk encrusted on brocade.
طُرفه چون طرفِ بوستان بربیع
حرف حرفش گلِ شگرفِ بدیع
جنت روح تازه لوح از او
خط ریحان گرفته روح از او
Fresh like a garden in spring,
Every letter, [like] a rare new flower.
The garden of soul has [gained] fresh air from it,
The basil/riyhān script has gained soul from it.
با سمن ضمیر آن شکفته قرین
یا بنفشه است خفته بر نسرین
جرم تیر است بر ثریا حل
یا شب قدر را ببدر محل
شامِ وصلِ نگارِ صبحلقا است
ظلماتی محیطِ آبِ بقا است
سلکِ دُر مِلکِ طلق بلکه یمش
زده کلک علیرضا رقمش
عیسوی نور و جامه عباسی
شبهی رنگ و سنگ الماسی
غم به بند و نشاط بگشاید
نقد اگر خواهیش خرد شاید
Its soul has blossomed with trefoil,
Or [it is] like violet slumbering on wild rose (nasrin).
The body of Mercury dissolved on the Pleiades,
Or [it is as if] the full moon has occurred on the shab-i qadr. (i.e. laylatu’l qadr, the night the Qur’an descended from the Heaven)
It is the night of union with the dawn-faced beloved,
It is the darkness surrounding the water of life.
Not a stream, but rather a sea, of pearl is its property,
The pen of [the Safavid calligrapher] ‘Ali-riza [‘Abbasi] has written its script.
The light of Jesus and black garment (as that of the ‘Abbasids),
The color of black stone and diamond.
It removes sadness and gives jubilance,
If you pay in cash it is worth buying.
Doublure of the front cover
هست از هر دری که بگشایی
خُلد نظاره تماشایی
مختلف نقش جلدی ار جویی
هر الف راست چون قد طوبی
From every part that you open [this album],
It is [like] a spectacular paradise worthy of beholding.
If you probe, each cover has a different painting,
Each alif is upright like the stature of the heavenly tree (tuba).
مَدّش از گونهگون صور دلخواه
حدّ هر سوره دان به بسم الله
خطّ غلمان بدیع دایرهاش
هر نمط خاصه نون نادرهاش
Its elongated letters (madds) are in myriad desirable shapes,
The limit of every chapter is bism-allah.
Each circle is like the line of the youths,
Each nun is in a different manner.
کان قیریست آب برده ز لعل
گوهریرا از او در آتش نعل
یا که شبدیز خسرویست کزین
هم ستامش گهرنشان هم زین
چه رکاب و عنان ناموسش
های دو چشم و یای معکوسش
باز هر جا که چشمه میم است
بدم ذوق عین تسلیم است
خلدی انهار با قصور در او
خط غلمان و و خال حور در او
کلماتش قصور علیتین
نقطه خال جمال حورالعین
It is a mine of tar whose substance is ruby,
The jeweler is restless because of it.
Or it is the horse (shabdiz) of a selected king (khusraw),
With encrusted saddle and trappings.
A paradise with streams and palaces in it,
The lines of youths and moles of houris in it.
Its words are the apartments of heaven,
Dots are like the mole of beauty for hur al-’ayn (wide-eyed white-skinned woman).
Back cover
ای به خط بسته دل مرقع بین
نوعروسِ گشاده برقع بین
نوعروسی کرشمه قانونش
او چو لیلی و عقل مجنونش
Oh you who are enamoured by calligraphy behold [this] album!
Behold the unveiled bride!
A bride whose manner [is] coquetry,
She is like Layla and the mind [like] her Majnun.
حشمه الدوله میرِ جمناموس
عمً شه، خسرو مداین طوس
با چنین نوعروس شکرخند
کرد از انظار خسروی پیوند
Hishmat al-Dawla, the governor (mir) whose rule is like [the mythical ruler] Jamshid,
The king’s uncle, the ruler of the cities of [the] Tus [region],
With such sweet-smiled bride,
Joined in marriage from kingly views.
به نظر خسروانه بهرش داد
دست پیمان فشاند و مهرش داد
مهرش از نقد مهر جان پرورد
دست پیمان ز کنج باد آورد
He gave her dues in a kingly manner,
He made a contract and gave her a wedding gift (mahr).
....
مصر شکر بشاهدیست کزو
که به شیریتش خرد خسرو
خواند شیرین ببر چو شکر تنگ
عمً خسرو امیر عرصه جنگ
خسروی شو بر عدل او به جهان
به رصیت شکر باصفهان
ملک خاور به کوری دشمن
نوازنده چون رخ بتِ اَرمن
این شنیدی که بار به در درخت
نغمه ها زد بگوش خسرو سخت
خسروی ره شنیده او صد ره
از شباهنگ سدره طوبی له
[...]
The king’s uncle, the general of the realm of war,
Summoned Shirin to his embrace like sugar.
غمزه پر شور و لب شکرریزش
اینت شیرین که حمزه پرویزش
یا چو شیرین چو غمزه آغازد
خسروی همچو حمزه دل بازد
این شکرلب عروس شیرین را
که کند تازه شور دیرین را
خسرو ملک شرق شد داماد
عقدِ شیرینلبان مبارک باد
Her coquetry creates uproar, her lips scatter sugar,
What an admirable Shirin, whose Parviz (king lover) is Hamza (Refers to the patron and Prophet Muhammad’s uncle)
Or like Shirin when she embarks on coquetry,
A king falls in love like Hamza.
This sugar-mouthed sweet bride,
Who revives anew the old desire,
The king of the eastern domain became the groom,
May the marriage of the sweet-lipped be fortunate!
The doublure of the back cover
دولت از حشمتش نوآیین شد
ملک خسرو چو حسن شیرین شد
کوس ناموس کرد بختش راست
طوس چون تخت طاقدیس آراسته
Fortune was revived because of his magnificence,
The domain of Khusraw became like the beauty of Shirin.
...
Tus is adorned like the Taqdis (the throne of Khusraw)
عبد خسرو رقم نوآیین زد
کلک شاپور نقش نوآیین زد
باز شیرین به شانه بر پرویز
تا ز گلگون فسانه شبدیز
بدر خسرویش رنج روان
بندگان را بدل بگنج روان
روشن امروز چشم خسرو از او
گلشن ملک ناصری نو از او
The servant of Khusraw drew a new line,
The brush of Shapur painted a new image.
Once again, Shirin is on the shoulders of Parviz,
The horse of Shirin…
Today...
بست شیرین مجلدش را رنگ
تلخ شد کام مانی و ارژنگ
مات این خسرو صور بهزاد
چون بشیرین سنگ دل فرهاد
رهبرش خسروی خرد جاوید
همه خسروان ازو بزرگ امید
نو ازو بزم خسرو آیین باد
می تلخش به کام شیرین باد
داغ فرمانش دهر بوقلمون
رام شبدیز و نرم سم گلکون
باد شیرین دم خدم و احباب
از می خسرویش خاصه شهاب
۱۲۸۷
Its binding were finished with sweet colors,
Mani and Arzhang are sad (out of envy).
The king of images Bihzad is amazed at this,
As Shirin is to Farhad.
کار دنیا و کار دین هموار
در کفش چون طلای دست افشار
هست اگر خصم نیو چوبین تن
کم ز تیغش چو دیو از آهن
[...]
الغرض شد چو این مرقع نو
نزل شیرین مجلس خسرو
نقشه پرداز خسروی درگاه
فحلِ شاپورخامه فتح الله
In short, when this album was made anew,
[it became like] the seat of Shirin [and] the assembly of Khusraw.
[by] The painter of the kingly court,
The unique Fath-allah, whose brush is like that of Shapur.
Date:1577, early 17th century, 1870-1871
Classification:Manuscripts
Medium:Watercolor, gold-colored pigments, and lacquer on pasteboard (covers)
Ink, colors, and gold on paper (text)
Dimensions:25.1 × 14.9 × 2.1 cm (9 7/8 × 5 7/8 × 13/16 in.)
Text area: 14.4 × 6.9 cm (5 11/16 × 2 11/16 in.)
Attribution:Harvard Art Museums