پدیدآورنده: حمیدرضا قلیچخانی
احمد بن سهروردی:
احمد در سال ۶۵۴ ق در بغداد متولد شد. موطن اصلى اجدادش شهرى در نزدیکی سلطانیۀ زنجان بود. ابن حبيب (ف ۶۸۴ ق) و صفىالدين الارموى (ف. ۶۹۳ ق) موسیقی و خوشنویسی را به او آموزش دادهاند. برخى از زندگىنامهنگاران معتقدند كه او شاگرد ياقوت مستعصمى (ف. ۶۹۸ ق) بوده و همچنين تعدادى اشعار عربى هم به او نسبت دادهاند. اگرچه آثار نسخ و ثلث او مورد تمجيد و ستايش قرار گرفته ولى همچنان در رديف برجستگان خط محقّق است. زيباترين و گرانبهاترين اثر او قرآن است كه چند جز آن در موزۀ ملى ايران نگهدارى مىشود. اين قرآن به خط محقق نوشته شده و يك كار هنرى بىنظير است. اين اثر در سال ۷۰۱ تا ۷۰۶ ق نوشته شده. سى جلد ازاين اثر وقف مقبرۀ شيخ صفىالدين اردبيلى شده و جزوهایی از اين قرآن در موزههاى مختلف دنيا حفظ مىشود. نخستين اثر تاريخدار او قطعهایست كه در سال ۶۹۲ ق نوشته شده و آخرين كار او قطعهٔ نوشته شدۀ ديگری است كه در سال ۷۳۰ ق نگاشته شده و در کتابخانۀ جامع سليمانيه در تركيه نگهدارى مىشود. او در حدود سال ۷۴۱ ق دار فانى را وداع گفت و در بغداد به خاك سپرده شد.
جعفر بایسنقری (تبریزی):
جعفر تبریزی فرزند علی در نیمۀ دوم سدۀ هشتم هجری در تبریز چشم به جهان گشود. از دورۀ کودکی و نوجوانی وی اطلاعی در دست نیست. مقدمات خط را در همان شهر فراگرفت و در جوانی مدتی در تبریز و پس از آن در حدود ۸۲۰ ق مدتی در شهر یزد به کتابت اشتغال داشت تا این که به هرات سفر کرد و به دربار بایسنغر بن شاهرخ وارد گردید. در این دوره توانست رموز نستعلیق را نزد عبدالله، فرزند میرعلی تبریزی (واضع نستعلیق) تکمیل کند و همچنین از آموزش استادانی چون: شمسالدین مشرقی و عبدالرحیم خلوتی نیز بهرهمند شد. جعفر آثارش را از حدود سال ۸۲۴ ق به بعد «جعفر البایسنغری» رقم میکرد.
هنرنمایی وی سبب شد تا به زودی به ریاست کتابخانۀ دربار منصوب شود و در همین سالها به افتخار کتابت شاهنامۀ بایسنغری نایل گردید. جعفر جز نستعلیق در خطوط ششگانه و نیز خط تعلیق مهارت فراوان داشت و توانست شاگردان زبردستی چون: عبدالله هروی (طبّاخ)، عبدالحی منشی، شیخ محمود و اظهر تبریزی را تربیت کند. خوشبختانه آثار فراوانی از کتابتهای وی باقی مانده است، آثار ارزشمندی به خط نستعلیق از جمله: شاهنامۀ بایسنغری(محفوظ در کتابخانۀ کاخ گلستان تهران) و دیوان حسن دهلوی (کتابخانۀ مجلس شورا). تاریخ دقیق درگذشت وی در منبعی یاد نشده است ولی بر اساس تاریخ آخرین اثر بازمانده از وی، میتوان گفت که تا سال ۸۵۹ ق میزیسته است.
محمد حسین تبریزی:
محمدحسین فرزند عنایتالله در اوایل سدۀ دهم هجری در تبریز دیده به جهان گشود و از کودکی به فراگرفتن خط نستعلیق علاقهمند شد و از محضر استادانی چون مالک دیلمی و احمد الحسینی مشهدی بهرهمند شد. او پل ارتباطی میان خوشنویسان بزرگ پیش از خود از جمله میرعلی الکاتب و خوشنویسان بزرگ اواسط دورۀ صفوی همچون میرعماد و علیرضا عباسی بهشمار میرود. از محمدحسین آثار اندکی به جای مانده است. در شناسایی آثار وی باید متوجه بود که همزمان و پس از وی، چندین محمدحسین دیگر نیز در خوشنویسی شهرت داشتهاند که ممکن است به جهت شباهت نام، آثارشان با یکدیگر اشتباه شود. اعتبار عمدۀ محمدحسین تبریزی به پرورش شاگردانی همچون میرعماد، علیرضا عباسی و محمدرضا تبریزی است که از ستارگان درخشان عرصۀ خط و خوشنویسیاند. محمدحسین عاقبت در سال ۹۸۵ ق چشم از جهان فروبست.
سلطان علی مشهدی:
سلطان علي ملقّب به «قبلة الکتّاب» در سال ۸۴۱ ق در مشهد زاده شد. هفت ساله بود كه پدرش محمد را از دست داد. بهترين شرح حال وی در رسالهای بهنام «آداب خط» است كه سلطان علي آن را در سال ۹۲۰ ق سروده است. وی از نوجوانی به شكل خودرو به مشق خط میپردازد تا اينكه روزی اتفاقاً «مير مفلسی» را میبیند و وی حروف ابجد را به وی تعليم میدهد و از اين پس علاقهمندی وی به خط بيشتر میشود و به رياضت روزه و مشق شبانهروزی روی میآورد. پس از بيست سالگی در زادگاهی شهرتی نسبی كسب میکند و كم كم به جايی میرسد كه شاگردانی ترك و تاجيک نزد وی میآیند. البته عجيب است كه در رسالۀ «آداب الخط» از آمدنش به هرات و ورود به دستگاه سلطان حسين و آشنايیاش با امير علي شيرنوايی و عبدالرحمان جامی سخنی به ميان نياورده است. از تاريخ نخستين نسخههايی كه در هرات كتابت كرده است به نظر میرسد كه پيش از آغاز سلطنت سلطان حسين بايقرا (۸۷۳ ق) به هرات مهاجرت كرده و از اين زمان تا بازگشت دائمی به زادگاهش در ۹۱۲ ق بيش از چهل سال با شهرتی فراوان در دارالسلطنة هرات به خلق آثار هنری اشتغال داشته است. تاريخ كتابت آثار برجای ماندۀ سلطان علی ميان سالهای ۸۶۵ ق تا ۹۲۱ ق است كه با توجه به تولد و درگذشت وی، ميان ۲۹ تا ۸۵ سالگی نوشته شده است. از ۳۴ كتاب كه رقم اصيل وی را دارد، ۲۰ نسخه تاريخ كتابت نيز دارد و پركارترين سالهای كتابت وی ميان سالهای ۸۹۵ ق تا ۸۹۹ ق بوده است. به جز سرودههايی كه در تذكرهها باقی مانده مهمترين سرودۀ وی همان رسالۀ يادشده است كه نسخهای از آن به خط خود سلطان علی در كتابخانةۀ عمومی ملی روسیه وجود دارد. اين رساله از پرمحتواترين و روانترين رسالههای آموزشی سدۀ دهم و بالغ برسيصد بيت است. وی در اين رساله خود را رسماً شاگرد استادی معرفی نكرده است اما معاصرانش وی را شاگرد اظهر تبريزی دانستهاند. سلطان علی شاگردان فراوانی نيز تربيت كرده كه مهمترين آنان از اين قرارند: سلطان محمد خندان، سلطان محمد نور، زينالدين محمود (داماد سلطان علي)، عبدي نيشابوری، محمد ابريشمی، محمد قاسم شاديشاه، مولانا رستم علي و علاء الدين محمد هروي.
يكی از مشكلات تشخيص آثار اصيل سلطان علی، مشابهت نام وی و برخی از معاصرانش است. چرا كه برخی از آثار تنها رقم «سلطان علی» دارد و چون پسوند نسبت «مشهدی» ندارند، انتساب آنها به يكی از سلطان علیهای سدۀ نهم و دهم دشوار مینماید. شش هنرمند همنام با وی عبارتند از: ۱. سلطان علی كاتب اصفهانی ۲. سلطان علی قاينی(ف۹۴۱ ق) كه خوشنويس پركار و زبردستی است كه وی را از شاگردان اظهر تبريزی دانستهاند. ۳. سلطان علی خوارزمی (ف۹۱۹ ق) ۴. سلطان علی شيرازی (سدۀ نهم و دهم هجری) ۵. سلطان علی اوبهی ۶. سلطان علی سبز مشهدی. وی تا اواخر سدۀ نهم هجری میزيسته است. سلطان علی پس از درگذشت سلطان حسين ۹۱۱ ق دارالسلطنة هرات را ترك كرد و به زادگاه خود بازگشت و پس از چند سال بيماری و انزوا عاقبت به سال ۹۲۶ ق در مشهد ديده از جهان فرو بست و در حرم امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.
میرعلی کاتب (هروی):
مير على در سال ۸۸۰ ق در هرات متولد شد. در نوجوانى زير نظر زين الدين محمود به آموختن خط پرداخت و از آن به بعد وقتش را صرف كتابت میکرد كه بسيار موردعلاقهاش بود. میرعلی تا سنين ميان سالى در هرات زندگى مىكرد و گاهگاهى به شهرهايى چون مشهد مسافرت كرد .در سال ۹۵۱ ق عبيداله خان ازبك، خراسان را اشغال كرد و سپس هرات را براى مدت كوتاهى به تصرف خويش در آورد و هنگام باز گشتش به مقرّ حكومتش تعدادى از هنرمندان مثل ميرعلى و شيخ زادۀ نقاش را با خود به بخارا برد. میرعلی بقيه عمرش را در بخارا گذراند و اگرچه بسيار اصرار داشت كه به هرات بازگردد، ولى آنها خواسته او را رد كردند. آثار میرعلی در زمان خویش و پس از آن بسیار مورد نقل و جعل قرار گرفته است. دلائل بسيارى هست كه چرا كارهاى جعلى و ساختگى زيادى را به او نسبت دادهاند؛ نخست این که او امضاهاى ( تخلصهاى) بسیاری داشت، چون: على، ميرعلى، على الكاتب، ميرعلى الكاتب السلطانى، على الحسينی، على الحسينی الکاتب. همچنین ما ميدانيم که بسيارى از کاتبان و خوشنویسان همعصر او «على» نام داشتند. دوم این که تعدادى از معاصران و شاگردان او براى سودجويى و یا به دست آوردن شهرت، امضاى او را در زیر كارهايشان اضافه مى كردند. از سویی چون ميرعلى در سالهاى آخر عمرش در هرات نبود، نمىتوانست اين فرصتطلبها را رسوا كند.
ميرعلى كتابهاى بسيارى را به خط نستعليق نوشت، همچون بوستان سعدى و كتابهایی كه بسيار ارزشمندند. تاريخ اين آثار به سالهاى ۹۱۳ تا ۹۴۷ ق بازمی گردد. ديگر كارهاى گرانبهاى ميرعلى شامل قطعههایی است که در مرقعات گوناگون جای گرفته است. یکی از ارزشمندترین آنها «مرقع گلشن» است. اين مرقع بين سالهاى ۱۰۱۳ تا ۱۰۳۸ ق نوشته شده و شامل حدود نود اثر امضادار از ميرعلى است. اين قطعات در میان سالهاى ۹۳۹ تا ۹۵۰ ق نوشته شده است. در اين مرقع آخرين چلیپاهای ميرعلى دیده میشود که با قلم دو دانگ نوشته شده و اکنون در کتابخانۀ كاخ گلستان (سلطنتی) در تهران نگهدارى مىشود. رسالهای در خوشنویسی با نام « مدادالخطوط» وجود دارد که بارها به نام مير على چاپ شده است ولی در حقيقت بخشی از رسالهای با عنوان «خط و سواد» كه «مجنون رفيقى هروى» آن را تألیف کرده است. تذکرهنويسان دورۀ صفوی و پس از آن، زندگى اين دو هنرمند بزرگ سدۀ دهم را با هم در آميختهاند. میرعلی شعر نیز میسرود و برخی از این آثار به خط خودش باقی مانده است. در ميان شاگردان برجستۀ ميرعلى مى توان از محمود بن اسحاق الشهابى نام برد که در همان زمان، به جعل آثار استادش دست میزده است. ميرعلى در سال ۹۵۰ ق در بخارا دار فانى را وداع گفت و در همان شهر به خاک سپرده شد.
اختیار منشی گنابادی:
از اختیار منشی و بسیاری استادان خط تعلیق، اطلاعات بسیار اندک است؛ چرا که بیشتر تعلیقنویسان منشیان دربار بودند و به جهت اشتغال به کار انشاء و مکاتبات، کمتر با عامۀ مردم ارتباط داشتهاند و اطلاعاتشان در تذکرهها کمتر ثبت شده است. اختیار منشی به گمان بسیار در گناباد چشم به جهان گشود و نام پدرش علی بود. وی در دوران پختگی و کمال خود، غالباً در پایتخت تیموریان، هرات، میزیست. خط تعلیق که در اواخر سدۀ هشتم هجری/ اواخر سدۀ سیزدهم میلادی به دست خواجه تاج سلمانی قانونمند و سامان گشت، در سدۀ دهم هجری/ سدۀ شانزدهم میلادی توسط اختیار منشی به اوج زیبایی و کمال رسید. نتیجۀ خلاقیت دهها استاد خط تعلیق در آثار اختیار منشی به بار نشسته است. بدبختانه پس از وی هیچ خوشنویسی به جدیّت و جامعیت وی به خط تعلیق نپرداخت، چرا که در همین سده، خط نستعلیق به دورۀ شکوفایی رسید و قبول عام یافت و تعلیق یکباره به فراموشی سپرده شد. از اختیار منشی مرقعات بسیاری به جای مانده است که غالباً نمونههایی از ترسّل و نامهنگاریهای درباری است. بیشتر آثار برجایمانده از وی میان سالهای ۹۴۱ ق تا ۹۷۴ ق کتابت شده است و اگر چه تاریخ درگذشتش را ۹۹۰ ق نیز نوشتهاند، اما با توجه به تاریخ آخرین اثرش، یقیناً تا سال ۹۷۴ ق زنده بوده است.
شاه محمود نیشابوری:
شاه محمود ملقّب به «زرّین قلم» حدود سال ۹۰۰ ق در نیشابور دیده به جهان گشود و اصول خوشنویسی را نزد دایی خود، عبدی نیشابوری و سپس سلطان محمد خندان آموخت. اگرچه نخستین آثار تاریخ دار وی به سال ۹۲۳ ق و دورۀ شاه اسماعیل اول مربوط است اما به گمان بسیار در جوانی وارد دربار شاه تهماسب صفوی (۹۳۰-۹۸۴ ق) گردیده است. وی پس از مدتی که در تبریز به سر میبرده، در سالهای نزدیک به زمانی که پایتخت از تبریز به قزوین منتقل میشد وی به مشهد رخت میکشد و تا پایان عمر در آنجا به کتابت نستعلیق سرگرم میشود. وی شاگردان فراوانی نیز تربیت کرده است از جمله: سلیم نیشابوری، حاج محمد تبریزی، محمد حسین باخرزی، سلطان محمود تربتی و قطب الدین یزدی. شاه محمود در فاصلۀ سالهای ۹۲۳ ق تا ۹۸۲ ق که بالغ بر شصت سال است، نسخههای خطی فراوانی به ویژه چهل حدیثهای بسیاری را کتابت کرده است. از مهمترین آثار وی کتابت نخستین قرآن به خط نستعلیق است که اکنون در موزۀ توپقاپی استانبول نگهداری می شود و همچنین خمسۀ طهماسبی در موزۀ بریتانیا. آخرین اثر تاریخ دار وی که در۹۸۲ ق تحریر شده میرساند که وی تا این سال در مشهد میزیسته است. تذکرهنویسان وی را درویشصفت خوانده و سرودههایی را نیز از وی نقل کردهاند.
عماد الحسنی (میرعماد حسنی):
میرعماد در سال ۹۶۱ ق دیده به جهان گشود. پدرش ابراهیم از سادات سیفی قزوین بود. وی پس از تحصیلات مقدماتی به محضر محمد حسین تبریزی راه یافت و رموز نستعلیق را از وی و همچنین آثار دلانگیز پیشینیان و معاصران آموخت. میرعماد در آغاز وارد دستگاه فرهادخان قرامانلو شد و پس از به قتل رسیدن فرهاد خان (۱۰۰۷ ق) مدتی را در قزوین به عزلت گذرانید و سپس برای سامان بخشیدن و معرفی مکتب هنری خود، راهی دیار اصفهان گشت. هر چند خط نستعلیق به دست میر علی تبریزی (ف. ۸۰۳ ق) قانونمند گشت، اما کمال و اوج این خط در آثار میرعماد به ظهور رسید و بسیاری از نواقص حروف، کلمات و اصول این خط با نبوغ این هنرمند برجسته از میان رفت. میرعماد هنگام اقامت در اصفهان، شاگردان فراوانی تربیت کرد که از آن جملهاند: نورالدین محمد لاهیجي، عبدالجبار اصفهانی، ابوتراب اصفهانی، محمد صالح خاتون آبادی، عبدالرشید و گوهرشاد (دخترش) مکتب میر در دیار هند و عثمانی طرفداران بسیار یافت تا جایی که خط میرعماد را به عنوان نمونۀ اعلای نستعلیق برگزیدند. هنرمندان عثمانی از جمله: ولیالدین افندی و محمد اسعد الیساری و سید محمّد دده زاده در زمرۀ شاگردان غیرحضوری و ادامهدهندگان راه میرعماد درآمدند. از میر سرودههایی باقی مانده که نشانگر طبع لطیف و ذوق سلیم وی است. شهرت عالمگیر میر از همان زمان سبب شد تا گروهی سودجو به جعل آثارش دست زنند. هر چند آثار مجعول فراوانی با رقم میرعماد وجود دارد، اما توانایی و احاطۀ شگرف وی سبب شده تا اهل فن و منتقدان بتوانند شمار بسیاری از این آثار را شناسایی کنند. از میرعماد بجز قطعههای بسیار ممتاز، کتابهای نفیسی چون گلستان و بوستان سعدی و مناجاتنامۀ خواجه عبدالله انصاری برجای مانده است. شماری از آثار وی در موزههای روسیه و ترکیهاند. عاقبت میرعماد در ۱۰۲۴ ق به اتهامات واهی از جمله سنّی بودن به ناجوانمردی به دست یکی از ملازمان شاه عباس کشته شد و در مسجد مقصود بیک در نزدیکی میدان نقش جهان اصفهان به خاک سپرده شد.
احمد نیریزی:
احمد نیریزی در حدود سال ۱۰۶۰ ق در نیریز دیده به جهان گشود. نام پدرش محمد و ملقّب به شمس الدین بود. احمد پس از تحصیلات اولیه، در دورۀ شاه سلیمان صفوی راهی پایتخت، اصفهان، شد. گمان میرود که مشق خط را نزد محمدصادق تبریزی آغاز کرده و سپس برای تکمیل رموز هنر به محضر محمدابراهیم قمی (فرزند محمدنصیر) راه یافته است. اگر چه از نیریزی خطهای، ثلث، رقاع، نستعلیق و شکستۀ نستعلیق نیز به جای مانده اما وی نسخ را عرصۀ یکّهتازی خود ساخته و سبکی از نسخنویسی را که پیش از وی در حال شکل گرفتن بود، سر و سامان داد و نسخِ ایرانی را به رسمیت رساند و مشهورترین استاد نسخ ایرانی گشت. نیریزی هم بهسان خوشنویسان درباری به خلق قطعهها و مرقعات پرداخته و هم بهسان کاتبانی که از راه کتابت زندگی میگذرانند، به کتابتهای سنگین و پرمشقت پرداخته است. چنانکه بیش از ۳۰ نسخه قرآن با رقم وی بازمانده است که یقیناً برخی از آنها نوشتۀ شاگردان و یا خوشنویسان پس از وی است که به جهت شهرت بسیار زیاد نیریزی، به جعل رقم وی دست زدهاند. نخستین اثر تاریخدار وی به سال ۱۰۹۴ ق باز میگردد و آخرین اثر بازمانده از وی تاریخ ۱۱۶۰ ق دارد و در نتیجه، وی حدود هفتاد سال به کتابت و خوشنویسی اشتغال داشته است.
درویش عبدالمجید طالقانی:
درویش عبدالمجید طالقانی بزرگترین استاد چیرهدست خطّ شکسته نستعلیق است که در سال ۱۱۵۰ ق در روستای مهرانِ طالقانِ قزوین پای به عرصۀ وجود نهاد و در آغاز جوانی جلاء وطن نموده، رهسپار دیار اصفهان شد و به کسوت فقر مشرّف گردید. در اوایل کار از روی خطوط میرزاحسن کرمانی و شفیعا به مشق پرداخت و در اندک زمانی در این قلم استاد گردید. آثار درویش حاصل تلاشهای بیوقفۀ پانزده سال آخر عمر وی است و با اینکه تا سال ۱۱۷۸ ق تحت تأثیر مکتب شفیعا بود ولی از آن به بعد خود بانی مکتب متعالی و مستقلی در شکستهنویسی گردید که به نام وی شهرت یافته و اکثر شاهکارهای استاد در این سالها رقم زده شده است. این نابغۀ دوران در طول عمر پربرکت و کوتاه و محنتبار خود به خط شکسته چنان تحول و تکاملی بخشید و آن را به درجهای از تعالی رساند که تحقق این امر حتی توسط گروهی از خوشنویسان در طول یک سده نیز بعید به نظر میرسد. عبدالمجید شاعر نیز بود و دیوان مختصرش در تهران منتشر شده است وی در آغاز «خموش» و سپس «مجید» تخلص میکرده است. از برجسته ترین شاگردان درویش میتوان میرزاکوچک اصفهانی و محمدرضا اصفهانی را نام برد. درگذشت وی در سال ۱۱۸۵ ق در اثر ابتلا به بیماری در سن ۳۵ سالگی اتفاق افتاد و در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
وصال شیرازی:
محمد شفيع معروف به ميرزا كوچك در سال ۱۱۹۶ ق در شيراز متولد شد. تخلّص او وصال بود. پدرش ميرزا اسماعيل زماني كه محمد شفیع فقط شش ماهه بود، چشم از جهان فرو بست. وصال پس از به پايان رساندن تحصيلاتش در رشتههاى ادبيات، عربى و حكمت، بسيار دلبستۀ ميرزا ابوالقاسم شيرازى متخلّص به سكوت شد. تنها استاد وصال عموى او ميرزا عبدالله بود. وصال شاگردان بسيار زيادى داشت كه بهترين آنها در خط نستعلیق فتحعلى حجاب بود. دیوان اشعار وصال شامل قصيده، مرثيه، ترانه و مثنوى است. افزون بر آنها، او تعدادى كتاب در زمينه ادبيات، الهیات و حكمت نوشت. آثار خوشنویسی او به سالهاى ۱۲۵۹- ۱۲۳۲ ق بازمیگردد كه بيشتر شامل قرآن و ادعیه است كه به خطوط نسخ و گاه نستعليق نوشته شده است. وصال در سال ۱۲۶۰ ق از دنيا رفت و در زيارتگاه احمد بن موسى كاظم كه به شاه چراغ معروف است دفن شد. از وصال شش فرزند باقی ماند كه همگى در عرصۀ هنر و ادبيات منحصر به فرد بودند.
اسدالله شیرازی:
دربارۀ اسدالله شيرازى آن چنان كه شايستۀ اوست، اطلاعات زيادى در دست نيست. اگرچه او مرقعات گرانبهاى بسيارى براى دربار قاجار پدید آورده است، ولى برخلاف دورۀ تيمورى وصفوى که شرح حال مفصلتری از هنرمندان را ثبت کردهاند، شرح حال قابل توجهى از اسدالله وجود ندارد. اولین اثر او كه تاريخ کتابت دارد به حدود سال ۱۲۵۱ ق مربوط است و دلالت بر اين دارد كه او هنرمند دربار محمد شاه قاجار بوده، از اين رو او خود را به عنوان خوشنویس دولت «ظل الله اعظم محمد شاه» معرفى كرده است. آخرین رقعههای باقىمانده از او مربوط است به اولين دورۀ حكمرانى ناصرالدين شاه و اين آثار باقىمانده شامل سیاهمشقهایی زیبا، نقلهايى از كارهاى ميرعماد و تعدادى كتاب و يك قرآن كه به خط نستعليق و در سال ۱۲۶۷ ق نوشته شده است. اهمیت او در روند توسعه و گسترش خط نستعليق اين است كه او پيشگام هنرمندان بزرگى چون غلام رضا اصفهانى (۱۳۰۳ ق) بود. اسدالله تا سال ۱۲۶۷ ق در قید حیات بود و بهترين آثارش در كتابخانۀ كاخ گلستان (سلطنتی) در تهران نگهدارى مىشود و همچنین آثاری از وی در موزهها، كتابخانهها و مجموعههاى خصوصى در ايران و خارج از ايران يافت مىشوند.